توضیحات
«دممنگولهای خود را پشت بوتهای پنهان کرد و دید زیر نور ماه جانوری به بزرگیِ خودش داشت به راهراه و خطخطی نزدیک میشد. دممنگولهای نمیتوانست چیزی که میدید را باور کند. به آن جانور بزرگ خیره شده بود و از شباهتی که بین او و خود میدید، خشکش زده بود. انگار داشت به عکس خودش در آب دریاچه نگاه میکرد. نمیدانست باید چه کار کند. ناگهان…»
گم شدن دممنگولهای در دشت و گرفتار شدن او در چاله، اولین چالش در زندگی اوست. اما او چنان با ماهیت اصلی وجود خویش بیگانه است که دشمنان را به عنوان دوست میپذیرد و نیمی از عمر خویش را در میان آنان به نارضایتی سپری میکند. در مواجه با این داستان کودک میآموزد که رسیدن به ریشه و شناختن اصل خود مهمترین قدمِ هر انسان در مسیر زندگی است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.