مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چرا گاهی با گفتن ذکر خدا هم آرام نمی شویم؟
بدیهی است که تنها آرام کننده و اطمینان دهنده دل یاد خداست. یکی از عوامل اصلاح قلب نیز یاد خداست. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:«أصلُ صلاحِ القلبِ اشتِغالُهُ بذِكرِ اللّه[1]= ریشه صلاح و پاكى دل، مشغول داشتن آن به ذكر خداست». انسان دل را باید با ذکر کمال مطلق و یاد بینهایت مشغول کند، نه با یاد محدودها. یاد محدود و عشق محدودها و «آفلین= افول کننده ها» که از دست رفتنی هستند، دل را مریض میکند.
بعضیها میگویند، ذکر خدا را میگوییم، چرا آرام نمیشویم؟ اگر یاد خدا می کنید و آرام نمی شوید؛ اگر قرآن میخوانید و با آن مست نمیشوید، یعنی شما اصلاً چیزی که با این شراب سازگاری داشته باشد ندارید. باید اول دلی را داشته باشید که یاد خدا و تلاوت قرآن آن را شاد کند. ولی حال که این دل را ندارید، این نشانه ی آن است که هنوز اصلاً برایت قلب تشکیل نشده. مثل اینکه دکتر بگوید، قلب این جنین هنوز تشکیل نشده، یعنی مسیر را دارد غلط میرود. باید سقط شود. پس من باید الله را تصور کنم. اکثر آدمهایی که دارند الله را تصور میکنند، نمیدانند الله کیست، چه برسد به تصدیق و برقراری رابطه وجودی. این خیلی خطرناک است. تا وقتی تصوری از الله ندارید، مگر میتوانید خوب بودنش را تصدیق کنید.
ما اصلاً با خدا تصورش را هم نداریم. به ما گفتند بگویید:«أشهد أن لا إله إلا الله»، ما هم داریم میگوییم. نمیشود که ندید. علی (علیهالسلام) فرمود:«لَم أعبُد رَبَّاً لَم أرَه[2]= من الهی را که ندیده باشم، عبادت نمیکنم».
الله اگر درست تصور بشود، آدم عاشقش میشود. نمیشود او را ببینی و عاشقش نشوی. الله را اگر کسی درست تصور بکند، با از دست دادن کسی و چیزی، رابطه اش با الله خراب نمیشود.
علامت اینکه یک نفر الله را پیدا کرده و با یاد آن به آرامش می رسد، این است که آدم است، خوش اخلاق است، شیرین است، آرامش دارد، زودرنجی ندارد، حساسیت ندارد، با کسی درگیر نمیشود. کسی که با همه کس درگیر میشود، با خودش درگیر است، این آدم اله ندارد، چون اله همیشه به آدم شادی میدهد و آدم با همه کس در صلح میباشد.
خدا کسی است که وقتی او را داری، اصلاً با هیچ چیز دیگر عصبانی نمیشوی. چون صد است. «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». ما که با داشتن الله حرص و جوش زیاد میخوریم، معلوم است که او را نداریم. فکر میکنیم، خیال میکنیم که داریم. اگر الله بیاید غصه ها میرود. یعنی الله و غصه، اصلاً با هم جمع نمیشوند. میشود ما یکبار به خدا بگوییم تا تو را دارم غم ندارم.
اگر کسی میخواهد دلش را اصلاح کند و از همه مریضیها نجات دهد، باید یاد الله کند. اگر میخواهی خوب شوی، باید این دارو در بدنت برود و جزء وجودت شود. حالا یکی دارو میخورد، ولی داروی اصل نیست و تقلبی است. دکتر میگوید این دارو تقلبی است. من گفتم اصل را باید پیدا کنی و بخوری تا خوب شوی.
این یعنی ذکر قلابی هم به درد نمیخورد. الله هم قلابی اش به درد نمیخورد. ما با هر چیزی که اصلی و طبیعی باشد، کار میکنیم. آب خیالی که نمیتوانیم بخوریم، آب حقیقی میخوریم. وقتی الله را یاد میکنی، حتماً آرامش دارد، شادی دارد، قدرت میآورد، نشاط میآورد، امید میآورد. اما کدام الله؟ الله حقیقی.
[1] . غرر الحكم : 3083 .
[2] . علم الیقین، ج 1، ص 49: «رأیته فعرفته فعبدته، لم أعبد ربّا لم أره» سنج: الكافی، ج 1، ص 97.
منبع:
کلیدواژه ها:
آثار استاد