به گوش کس نمیرسد
در این هوا صدای ما
همین خیال آشنا
به گریه میکشد مرا
اشک بغض عاشقانه شد
عشق شکوه شد ترانه شد
دلی شکسته داشتم
که بیصدا نشانه شد
تا کی از خستگی پای دلبستگی
با خیالی پریشان بمانیم
ناله شد کارمان گریه بازارمان
با دل این داغ پنهان بمانیم
میرسد عطری از لالههای جوان
بر سر عهد و پیمان چه کردیم؟
بغض صدساله شد کودکیهایمان
با الفبای باران چه کردیم؟
سوارههای بیخبر
پیادههای دربهدر
چرا به هم نمیرسند
دعا و گریه و اثر
به قصرهای زرنگار
به داغهای بیشمار
به این سرای بیکسی
رسد سواری از غبار
تا کی از خستگی پای دلبستگی
با خیالی پریشان بمانیم
ناله شد کارمان گریه بازارمان
با دل این داغ پنهان بمانیم
میرسد عطری از لالههای جوان
بر سر عهد و پیمان چه کردیم؟
بغض صدساله شد کودکیهایمان
با الفبای باران چه کردیم؟
آدرس دفتر
تهران، شهر ری، میدان حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)، خیابان قم، نرسیده به میدان فرمانداری، خیابان کاشانی، کوچه شهید سید برزگر، پلاک ۱۳
کلیه حقوق برای وب سایت رسمی استاد محمد شجاعی محفوظ می باشد.